اژدهایان ، یکی از فانتزی ترین موجودات که میشه گفت در اکثر جهان های فانتزی وجود دارند. از جهان ارباب حلقه ها گرفته تا هری پاتر و بازی تاج و تخت. این موجودات فلس دار پرنده در جهان وارکرفت هم حضور دارند و داستان بسیار جذابی پشتشون هست. این مقاله به دلیل اینکه احتمال زیاد اکسپنشن بعدی بازی World of Warcraft راجب اژدهایان خواهد بود تقدیم شما میشه. قبل از اینکه وارد داستان بشیم یادتون نره ما روز 3شنبه 30 فروردین قراره که مراسم معرفی اکسپنشن بعدی رو کامل در سرور دیسکوردمون پوشش بدیم همراه با صحبت و تعامل با شما مخاطبین عزیز. پس حتما داخل سرور دیسکوردمون به آدرس https://discord.gg/sv768ZJ عضو بشید.
منابع:
منبع این مقاله کتاب های زیر هستن که همه رو میتونید از طریق کتابخانه ی کارازان به صورت کاملا رایگان دانلود کنید :
اژدهایان نخستین
در چندین هزار سال قبل ، زمانی که اثری از موجودات فانی امروزی نبود ، خدایان باستانی با امپراطوری سیاه خود بر جهان ازراث حکومت میکردند. موجودات عنصری و اربابان عناصر نیز به آنها خدمت میکردند و جزئی از این امپراطوری تاریک بودند. با آمدن تایتان ها اوضاع تغییر کرد. تایتان ها با کمک مخلوقات تایتانی خود و البته تایتان کیپر ها(Titan Keepers) موفق به شکست خدایان باستانی و اربابان عناصر شدند. آنها اربابان و موجودات عنصری را زندانی کردند. اما همه ی آنها را نه. برخی از این موجودات عنصری تبدیل به اژدهایان نخستین یا Proto Drakes شدند. موجوداتی که کاملا از نظر هوش ، قیافه و قدرت با اژدهایان امروزی متفاوت بودند.
اژدهای نخستین
تصویری از یک اژدهای نخستین معروف به Time Lost Proto Drake در بازی
پدر اژدهایان
خب تا به اینجا متوجه شدیم که اژدهایان نخستین چگونه به وجود آمده اند. در آن زمان یک اژدهای بسیار بزرگ وجود داشت به نام گلکراند (Galakrond) که به پدر اژدهایان معروف بود. بدن این اژدها به حدی بزرگ بود که غرش هایش باعث ایجاد زمین لرزه و بهمن میشد و بال هایش آنقدر بزرگ بود که بقیه ی اژدهایان با طوفان آن را اشتباه میگرفتند. روزی گلکراند گرسنگی کنترل بدنش را به دست گرفت و او شروع کرد به خوردن دیگر اژدهایان. این قضیه تاثیر بدی روی بدنش داشت و او را کم کم فاسد کرد. بر روی بدنش ، چشم ها و اندام های جدیدی شبیه دست رشد کردند که بسیار وحشتناک بود. همچنین نفس هایش توانایی زنده کردن اژدهایان مرده را به نوعی اژدهای زامبی داشت.
قطعا یک اژدهای غولپیکر دیوانه که قصد نابودی و خوردن تمامی هم نوعانش و همچنین توانایی ساخت ارتشی از موجودات زامبی مانند را داشت تهدید بزرگی محسوب میشد. (پ.ن: راجب اینکه چطور گلکراند تونست همچین قدرتی پیدا کنه و دیوانه بشه توضیح کاملی در دسترس نیست ولی طرفداران حدس میزنند که جیلر در این کار دست داشته. باید دید این سوال در اکسپنشن جدید پاسخ داده میشه یا خیر) پس تایتان کیپر تیر(Tyr) به همراه تعدادی از اژدهایان اولیه باهوش به نام مالیگوس(Malygos) ، نوزدورمو (Nozdormu) ، نلثاریون (Neltharion) ، ایسرا (Ysra) و الکسترازا (Alexstraza) متحد شدند تا یک بار برای همیشه به این هیولا پایان دهند. در آن زمان به دلیل اینکه اژدهایان نخستین سعی میکردند از دست گلکراند پنهان شوند ، او غذایی برای خوردن نداشت و تا حدی گرسنه و دیوانه شده بود که شروع به خوردن اژدهایان زامبی خودش کرد.
گلکراند در حال نبرد با مالیگوس ، الکسترازا ، ایسرا ، نوزدورمو و نلثاریون
در نبرد نخست آنها موفق به شکست این هیولا نشدند و تیر هم دست خودش را از دست داد.(البته بعدا دستش رو با یک دست نقره ای جایگزین کرد که تبدیل به یک نماد برای انسان ها بخصوص پالادین ها شد. محفل دستکش نقره ای (Silver Hand) از همین قضیه الهام گرفته شده.) در نبرد آخر گلکراند توسط اژدهایان نخستین(همون پنج تا که اشاره کردم) شکست داده شد. مالیگوس با یک سنگ بسیار بزرگ به درون دهان گلکراند رفت و آن سنگ را درون گلویش یخ زد. سپس نلثاریون هم با یک اژدهای زامبی به درون دهانش رفت و آن را محکم به سنگ زد. سنگ درون گلوی گلکراند گیر کرد و او هم چون دستان بسیار کوچکی داشت نتوانست کاری بکند و خفه شد و… مرد (جدی همچین مرگی برای این شرور به این بزرگی یکم عجیب نیست نه؟) و این هم پایانی بود برای گلکراند ، پدر دیوانه ی اژدهایان.
اسکلت گلکراند واقع در مپ Dragonblight در سرزمین Northrend این منطقه با عنوان Galakrond’s Rest در نقشه معلومه. پشت سر او هم معبد Wyrmrest قرار دارد.
طلوع سیمایان
بعد از این نبرد قهرمانانه و شکست گلکراند ، تایتان کیپر ها به حیرت اومدن و شروع به تحسین این اژدهایان نخستین کردند. سپس تایتان کیپر Tyr پیشنهاد داد که به این موجودات قدرتی عطا بشه و اونها تبدیل به نگهبانان ازراث بشوند و به آنها در محافظت از این سیاره کمک کنند. همه ی تایتان ها جز اودین(Odyn) موافقت کردند و قرار شد که قدرت هایی با منشا از تایتان ها به این پنج اژدها تقدیم شود.
تایتان Eonar قدرت زندگی خودش را به الکسترازا و ایسرا داد تا از موجودات زنده در جهان محافظت کنند
تایتان Norgannon قدرت جادوی خودش را به مالیگوس داد تا از جادوی آرکین در ازراث محافظت کند
تایتان Aman’thul پدر تایتان ها ، قدرت سفر در زمان و مکان را به نوزدورمو داد تا از یگانه خط زمانی دفاع کند
و در انتها تایتان Khaz’goroth شکل دهنده ی جهان ها ، قدرت زمین را به نلثاریون داد تا از آن پاسداری کند.
فن آرتی از سیماین در هر دو فرم انسانی و اژدهایی خود (متاسفانه عکس بهتری نتونستم پیدا کنم)
مراسم به وجود آمدن سیمایان مصادف بود با پدیده ی بسیار معروف و نادر “پذیرفتن” همراه بود. زمانی که دو ماه ازراث به نام های خانم سپید(الون) و فرزند آبی (ماه کوچک) همدیگر را به نوعی میپذیرن. این پدیده از 430 سال یکبار رخ میده و تنها زمانی هست که یک اژدها میتونه تبدیل به سیما بشه(در نتیجه الون هم در قضیه ی به وجود اومدن سیمایان نقش داشته.). پس از آن تایتان کیپر ها مکانی به نام معبد Wyrmrest را برای آنها ساختند تا بتوانند اجتماع خود را در آنجا جمع و جلساتشان را برگذار کنند.
قبل از اینکه بریم سراغ بخش بعدی اینو هم بگم که اژدهایان توانایی تبدیل شدن به فرم انسانی رو دارن و میتونن شکل هر موجود فانی رو بگیرن. و درواقع بهتره بگیم میتونن شکل هر چیزی بشن. از درخت گرفته تا جارو و حتی سنگ و خاک !(یک بار الکسترازا تبدیل به درخت شد.) این کار برای نفوذ به درون جوامع فانی ها و جلوگیری از جنگ و اتفاقاتی است که ممکنه به ازراث آسیب بزنه.
در ادامه به هر یک از گروه های اژدهایان و سرنوشتنشون میپردازیم.
الکسترازا و اژدهایان قرمز
الکسترازا رهبر فرقه ی اژدهایان قرمز است. این نوع اژدهایان مسئول و محافظ طبیعت در ازراث و همچنین نگهداری از سلاح های قدرتمند(آرتیفکت) های مختلف هستند. نفس آتشین آنها میتوانید درد و نابودی را برای دشمنان به همراه بیاورد درحالی که متحدین را شفا میبخشد.(نمونه اش داخل سینماتیک Wrath Gate و بلایی که سر بولوار اومد و نجات پیدا کرد) اژدهایان قرمز بیشتر اوقات درحال شفا بخشیدن به طبیعت هستند و مکان هایی که زندگی در آن درحال نابودی است را تحت کنترل درمی آوردند و به آن زندگی میبخشند. الکسترازا خواهر ایسرا نیز هست و یکی از مهم ترین سیمایان به شمار می آید. یکی از جفت های او کوریاستراز یا همان کراسوس بود و کسانی که به داستان و کتاب های وارکرفت علاقه دارند با این شخصیت کاملا آشنا اند.
از اتفاقات مهمی که برای اژدهایان قرمز افتاده میتوان به بردگی گرفته شدن الکسترازا توسط اورک ها در جنگ دوم اشاره کرد. اورک ها که توانسته بودند به سلاح مخوفی به نام اهریمن روان (Demon Soul) دسترسی پیدا کنند(در ادامه متوجه میشید که اصلا اهریمن روان چی هست) الکسترازا را زندانی کردند و از بچه هایش (دیگر اژدهایان قرمز) برای سواری و نبرد در برابر متحدین(Alliance) بهره بردند. در کتاب روز اژدها ، کراسوس به کمک رونین و وریسا(خواهر سیلواناس و آلریا) و دیگر سیمایان ، الکسترازا را نجات دهند.
فن آرتی بسیار زیبا از الکسترازا در هر دو فرم انسانی و اژدها
ایسرا و گروه اژدهایان سبز
دیگر اژدهایان محافظان طبیعت ، اژدهایان سبز هستند که شما زیاد آنها را در بازی نمیبینید. چرا؟ چون آنها بیشتر اوقات وقتشان را در دنیایی به نام رویای زمردین (Emerald Dream) میگذرانند. مکانی متصل به ازراث که درواقع تصویری از خواب و رویای اوست و جهان ازراث را بدون موجودات باهوش نشان میدهد.
تصویری از رویای زمردین
همانطور که نفس اژدهایان قرمز قابلیت خاصی داشت ، اژدهایان سبز هم توانایی دمیدن سم بر روی دشمنانشان را دارند. این سم میتواند آسیب برساند یا فقط آن ها را به یک خواب طولانی ببرد. کلا این گروه از اژدهایان علاقه ای به نبرد و جنگیدن ندارند. مهم ترین تهدیدی که آنها مواجه هستند ، کابوس زمردین (Emerald Nightmare) میباشد. کابوس زمردین همانند یک نفرین عمل میکند و طبیعیت درون رویای زمردین (و حتی خارج از آن) را آلوده و فاسد میکند. این فساد توسط خدایان باستانی به کمک شخصی به نام زاویوس به وجود آمده .
کابوس زمردین
در اکسپنشن لژیون شاهد بازگشت دوباره ی این کابوس پس از کتاب استورم ریج بودیم و این فساد گریبانگیر ایسرا هم شد و او را به کام مرگ کشاند. اما او درون اکسپنشن شدولندز در سرزمین Ardenweald بازگشت و به تیرانده کمک کرد تا نفرین Night Warrior را ازبین ببرد. همچنین این را نیز خوب است بدانیم که موجوداتی مانند ایسرا و خدایان وحش پس از مرگ به سرزمین آردنویلد رفته و پس از گذراندن دوران زمستان خود به رویای زمردین بازمیگردند و دوباره در جهان زنده میشوند. پس احتمال اینکه ما ایسرا را در اکسپنشن بعدی ببینیم زیاد است. هم اکنون دختر او Eranikus رهبر گروه اژدهایان سبز را بر عهده دارد(او یک سیما مانند مادرش نیست !)
فن آرتی از ایسرا رهبر اژدهایان سبز
مالیگوس و اژدهایان آبی
اژدهایان آبی محافظان جادو هستند و رهبر و سیمای آنها مالیگوس میباشد. آنها نقش مهمی در حفظ جادوی Arcane و مراقبت از خطوط جادویی درون ازراث دارند. آنها نفسشان از یخ است و توانایی استفاده از جادوی آرکین را درست مثل دیگر جادوگران درون ازراث دارند. این گروه از اژدهایان دارای بیشترین تغییر و تحول بوده و تنها گروه از اژدهایان هستند که در تاریخ خود دو سیما داشته اند.
در وقایع نبرد باستانیان ، گروه اژدهایان آبی و مالیگوس بسیار صدمه دیدند و حتی تا مرز انقراض نیز پیش رفتند ! به همین دلیل مالیگوس ضعیف ، افسرده و به نوعی کمی دیوانه شد و وظیفه ی حفاظت از جادو را کنار گذاشت. این قضیه تا زمانی که ترگوسا ، یکی از اعضای اژدهایان آبی تصمیم گرفت تعدادی از اژدهایان معروف به Nether Drake را به خانه ی اژدهایان آبی یعنی نکسوس بیاورد تا مقداری از انرژی جادویی درونشان را به تعادل برسانند. ولی آنها دیوانه شدند و سعی کردند که نکسوس را برای خود کنند که مالیگوس از غار تنهایی اش بیرون آمد و آنها را خورد ! این کار باعث شد دیوانگی اش ازبین برود(آره آره میدونم خیلی مسخره است)
مالیگوس
مالیگوس پس از به دست آوردن سلامتی اش متوجه شد که در وظیفه ی نگهبانی از جادو چقدر کوتاهی کرده است و فانیان با استفاده ی نادرست و بی رویه از آن باعث صدمات جدی به ازراث شده اند.(نمونه اش بازکردن چندین دروازه برای ورود نیرو های لژیون) پس او تصمیم گرفت تمامی جادوی درون خطوط جادویی ازراث را به نکسوس بکشاند. این کار آسیب زیادی به ازراث زد و از قدرت بسیار زیاد جادوگران بخصوص جادوگران دالاران کاست. و این اشتباه بزرگ مالیگوس قرار گرفتن میان جادوگران و جادویشان بود. میج های کیرین تور درون دالاران شهر را از سرزمین لردران به درون جنگل های کریستالی در سرزمین Northrend انتقال دادند.
تصویری از نکسوس خانه ی اژدهایان آبی
آنها با اژدهایان سبز ، برنز و قرمز و همچنین هورد و اتحاد همگروه شدند و جنگ نکسوس را آغاز کردند. در پایان این جنگ ها فانیان به کمک الکسترازا به نبرد با مالیگوس پرداختند و به زندگی او برای همیشه پایان دادند. اما این پایان کار نبود. بعد ها در کتاب ترال : گرگ و میش سیمایان در رویداد بسیار نادر پذیرفتن ، اژدهایان آبی صاحب سیمای جدید به نام کالیگوس شدند(در دنیای فانیان به کالک معروف است و البته معشوقه ی سابق جینا هم بوده!) کالیگوس رهبری این گروه از اژدهایان را در طی نبرد با مرگبال بر عهده گرفت و درپایان نیز قدرتش را همانند دیگر سیمایان از دست داد. اوضاع گروه اژدهایان آبی امروزه آنقدر بد است و تعدادشان کاسته شده که بسیاری وظایفشان را رها کرده اند و هر یک به سویی رفته اند و کسی دیگر در خانه یشان یعنی نکسوس باقی نمانده.
نوزدورمو و اژدهایان برونز
اژدهایان برنز یکی از خاص ترین وظایف در کل جهان وارکرفت را برعهده دارند. آن هم نگهبانی از خط زمانی و جلوگیری از آسیب زدن به آن است. تنها دلیلی که ما در بازی توانستیم رویداد گذشته را تجربه کنیم به دلیل وجود این اژدهایان است(البته اشخاص دیگه ای هم بودن که به جادوی زمان دسترسی داشتن ولی خب بهتره از بحث خارج نشیم) نفس آنها شن های داغ بر روی صورت حریف میریزد و با استفاده از جادوی زمان میتوانند دشمان خود را فریز کنند و به متحدین جان بدهند(یکم عجیبه ولی شدنیه) دشمن آنها گروهی دیگر از اژدهایان معروف به اژدهایان بی نهایت هستند.
تصویری از نوزدورمو
رهبر این گروه موروزاند میباشد. نوزدورمو توانایی دیدن گذشته حال و آینده را دارد. او میتواند زمان و شیوه ی مرگ خودش را ببیند. نوزدورمو آینده میدانست که چگونه کشته میشود و برای همین سعی کرد که با بهم ریختن خط زمانی جلوی این اتفاق را بگیرد و در این راه هم به خدایان باستانی کمک کند. پس گروه اژدهایان بی نهایت را خلق کرد. قهرمانان به همراه نوزدورمو در دانجن بسیار زیبای End Time به مقابله با موروزاند میروند و او را شکست میدهند. اما این پایان کار نیست. زیرا نوزدورمو به ما هشدار میدهد که در آینده خودش به موروزاند تبدیل میشود و ما بار دیگر باید با او مقابله و او را بکشیم.
تصویری از نبرد نوزدورمو و موروزاند
البته کار اژدهایان بی نهایت تمام نشده و آنها هنوز درحال خلق مشکلات هستند و احتمال اینکه آنها را در اکسپنشن بعدی ببینیم بسیار زیاد است. نکته ی عجیب این است که پس از اکسپنشن Cataclysm ما دیگر هیچ خبری از نوزدورمو نشنیدیم و به جایش کرومی به ما کمک میکرد. حتی وقتی که گراش به گذشته رفت و وقایع گذشته در درانور را تغییر داد تا یک خط زمانی جدا ایجاد کند و هورد آهنین را بسازد ، باز هم خبری از او نشد. احتمال اینکه او را در اکسپنشن بعدی و در هیبت موروزاند ببینیم خیلی زیاد است.
تصویری از موروزاند ، آینده ی نورزدورمو و رهبر اژدهایان بی نهایت
نلثاریون و اژدهایان سیاه
داستان نلثاریونن(مرگبال) بسیار زیاد است و من سعی میکنم به صورت خلاصه آن را بیان کنم بدون آنکه واقعه ی مهمی را از دست بدهید.نلثاریون محافظ زمین بود. ماموریت اش چی بود؟ نشستن درون غار و مردن از بی حوصلگی ! درحالی که بقیه در میان زمان و مکان سفر میکردند ، به جهان زندگی میبخشیدند و محافظ جادو بودند. او میتوانست صدای حرکت هر سنگی درون زمین را بشوند . او میتوانست حرکت ماگما و مواد مذاب درون زمین را حس کند و همین نزدیکی اش به درون زمین او را به یک سری موجودات خبیث پیوند داد. خدایان باستانی ! این موجودات پس از شکست خوردن از تایتان ها زندانی شدند چون کشتن و بیرون کشیدن آنها از درون ازراث ، به او آسیب میزد(البته یکیشون و میشه گفت قوی ترینشون به نام یاشاراج کشته شد و تایتان آمان تول او را از درون زمین بیرون کشید. محل بیرون کشیدگی او تبدیل به چشمه ی جاودانگی شد)
تصویری از نلثاریون پیش از تبدیل شدن به مرگبال
این موجودات سعی کردند که نلثاریون را به دیوانگی بکشانند. آنها قدرت های عظیم و جهانی را به او پیشنهاد دادند که فقط نلثاریون و اژدهایان سیاه بر آن حکومت میکردند. نلثاریون به نجواها آنها شبانه روز گوش میداد و در آخر باعث شد که او به کام دیوانگی برود. در زمان نبرد باستانیان او به دیگر سیمایان پیشنهاد داد تا مقداری از قدرت خود را که از تایتان ها گرفته بودند ، درون دیسکی به نام اژدها روان قرار بدهند و آرتیفکتی خلق کنند تا جلوی حمله ی لژیون سوزان را بگیرند. زمانی که آنها نیرو های خود را درون دیسک قرار دادند در بالای چشمه ی جاودانگی نلثاریون اژدها روان را به دست گرفت. نجواهای خدایان باستانی او را مجبور کردند که به همنوعان خود خیانت کند. او به هیچ کس رحم نکرد. از نیرو های لژیون سوزان گرفته تا الف های شب و همنوعان خودش. اژدهایان آبی او را محاصره کردند که نلثاریون ناگهان اکثر آنها را کشت(برای همین بود که گفتم این گروه در نبردباستانیان بسیار صدمه دید.) سپس او که دید بدنش به علت قدرت بسیار بسیار زیاد اژدها روان که در دست داشت درحال ازهم فروپاشی است . مواد مذاب از درون بدنش به بیرون میریخت ، چشمانش به قرمزی خون شده بود و از بدنش آتش به بیرون میریخت. از آن روز به اژدها روان به اهریمن روان و نلثاریون به مرگبال (Deathwing) شهرت یافتند.
تصویری از اهریمن روان
فن آرتی زیبا از نبرد باستانیان. این جنگ به بیش از ده هزار سال قبل برمیگردد زمانی که ازراث یک تک قاره ی داشت. در این جنگ لژیون سوزان به ازراث حمله کرد و تمامی نژاد های ازراث از جمله الف های شب و خدایان وحش مانند سناریوس و اژدهایان متحد شدند تا آنها را شکست بدهند.
داستان مرگبال تا پیش از WoW Classic
مرگبال در غار خودش توسط گابلین ها و دراگبال های اسیر شده سعی کرد جلوی فروپاشیدن بدنش را بگیرد. آنها آهن و فولاد را به بدنش پیوند زدند و زره ای برای او ساختند تا بدنش به دلیل قدرتی که تصرف کرده بود نابود نشود. پس از این تغییر ، ملفاریون به درون غار مرگبال رفت تا اهریمن روان را بدزدد. پس از آن ایلیدن و نیرو های آزشارا بودند که آن را از ملفاریون دزدیدند و سعی کردند که دروازه ای درون چشمه ی جاودانگی باز کنند تا خود سارگراس (تایتان فاسد شده و رهبر لژیون سوزان) وارد ازراث شود. به کمک ملفاریون و ایلیدن آنها طلسم بازگشایی دروازه را برعکس کردند تا تمامی اهریمنان را به درون خودش بکشد. در این هنگام شکافت رخ داد و تک قاره ی ازراث تکه تکه شد.
تصویری از شکافت و تکه شدن قاره های ازراث
پس از آن ، چهار سیمای باقی مانده طلسم قوی روی اهریمن روان نصب کردند و آن را درون کوه های Redridge از دست مرگبال قایم کردند. پس از شکافت مرگبال بار دیگر به غار اش برگشت و دید که اسیرانش علیه او قیام کرده اند بنا بر این از آنجا به درون Deepholm رفت تا بخوابد. ده هزار سال گذشت و دروازه ی تاریک از سمت درانور به ازراث گشوده شد و اورک های تشنه به خون حمله کردند و جنگ نخست آغاز شد. این کار باعث شد مرگبال از خواب بیدار شود. او سعی کرد با مخفی کردن خودش به عنوان یک انسان اشراف زاده و یک اورک بلک راک در بین دو جبهه جنگ جاسوسی کند. اورک ها جنگ نخست را پیروز شدند و استورم ویند را فتح کردند.
تصویری از جنگ نخست بین انسان ها و اورک ها
در جنگ دوم ، مرگبال توانست اهریمن روان را پیدا کند (به نظر رسید قایم کردن اهریمن روان درون زمین از سیمای زمین ایده ی خوبی نبود)ولی به دلیل طلسم حفاظتی که رویش نصب بود توانایی استفاده از آن را نداشت. بنابراین سعی کرد با دادن ویژن هایی به یک اورک به نام Zuluhead رهبر قبیله ی Dragon Maw او را به اهریمن روان برساند. اورک ها توانستند آن را بدست بیاورند. و اورک وارلاکی به نام نکرو ی جمجمه خرد کن(آره این لقبش بوده) آن را در دست گرفت. مرگبال رویاهای جادویی به او ارسال کرد و شیوه ی کار با آن را به او یاد داد. سپس اورک ها از آن برای بردگی گرفتن الکسترازا در شهری باستانی به نام گریم باتول استفاده کردند. آنها او را مجبور کردند که تخم های بیشتری بگذارد و از بچه هایش به عنوان مرکب در جنگ بر علیه متحدین(Alliance) بهره بردند. با این وجود آنها جنگ را باختند و به درون درانور بازگشتند و مرگبال نیز آنها را دنبال کرد.
تصویری از جنگ دوم و استفاده ی اورک ها از اژدهایان قرمز برای نابودی کشتی های متحدین
او با اورک ها قراری گذاشت که در عوض دادن تعدادی از بچه هایش ، برای او مسیر امنی در درانور بازکنند. پس از توافق با اورک ها به سرزمین Gorgrond و آنجا لانه ای مخفی برای خودش ساخت که تعدای تخم اژدها در آنجا وجود داشت. اوگر ها و گران هایی که در آنجا زندگی میکردند از تجاوز به قلروشان خوشحال نبودند. بخصوص رهبرشان گرول (Gruul) که شروع کرد به کشتن اژدهایان سیاه و از آن پس لقب اژدها کش (Dragon Slayer) را از آن خودش کرد. پس از مدتی در کتاب آنسوی درگاه سیاه ، نیروهای اتحاد به درون درانور رفتند تا کار هورد را یکبار برای همیشه تمام کنند و آرتیفکت هایی که از درون ازراث دزدیده بودند را پس بگیرند. در سفر خود کدگار ، تورالیون و آلریا به مرگبال برخوردند و با متحد شدن با گرول او را شکست دادند(در اصل کدگار با هوشش این کار رو کرد) و مرگبال از درون درانور به ازراث بازگشت و در نبرد با جادوگران دالاران مرگ خودش را جعل کرد.
تصویری از تقابل مرگبال با گرول
در همین هنگام درون درانور ، نرزول یک عالمه دروازه بازگشایی کرد و باعث شد این جهان خرد شود و برای همیشه به اوت لند تغییر شکل بدهد. اژدهایان سیاه باقی مانده درون اوت لند هم از این واقعه در امان نماندند و شکلشان عوض شد و به اژدهایانی به نام Nether Drake تغییر یافتند. در ادامه مرگبال سعی کرد به درون Alliance با عنوان اشراف زاده ای به نام لرد دوال پرستور(Lord Daval Prestor) نفوذ کند ولی از نظر دیگر اشراف زاده ها و جادوگران دالاران بسیار مشکوک بود بنابراین نتوانست کار زیادی پیش ببرد.
تصویری از اژدهایان برزخی(Nether Drakes)
در کتاب روز اژدها ، سه سیمای دیگر به همراه شوهر الکسترازا ، کوریاستراز و رونین و وریسا(کوچک ترین خواهر آلریا و سیلواناس) به کمک الکسترازا شتافتند و سعی کردند او را آزاد کنند. در همین هنگاه مرگبال نیز به آنها حمله کرد و جنگ بزرگی میان اژدهایان رخ داد. در این هنگام رونین توانست با جادوی خودش به کمک شکاف بسیار ریزی که درون اژدها روان وجود داشت ، آن را خرد کند و با این کار دیگر سیمایان قدرت کامل خود را بدست آوردند و مرگبال مجبور شد به Deepholm بازگردد تا از دست آنها پنهان شود.
تصویری از نبرد سیمایان با مرگبال و آزادشدن الکسترازا
از نسخه ی کلاسیک تا پیش از Cataclysm
در نسخه ی کلاسیک ، فرزندان مرگبال شروع به درست کردن دردسر کردند. دختر او ، اونیکسیا با عنوان خانم Prestor به درون دربار استورم ویند نفوذ کرد و ضرر بسیار زیادی به آنها زد. و نفارین پسر مرگبال در کوه های Blackrock مشغول انجام آزمایش روی انواع گونه های اژدهایان شد و سعی کرد با ترکیب تمامی اژدهایان گروه جدیدی از آنها را به نام اژدهایان کروماتیک (رنگین کمونی بگیم) بسازد. در پایان هر دو توسط ماجراجویان و رهبرانشان کشته و شکست خوردند.
نبرد قهرمانان ازراث با نفارین پسر مرگبال
نبرد قهرمانان ازراث با اونیکسیا دختر مرگبال
البته نفارین قبل از مرگ اش توانست یک اژدهایی پنج سر به نام کروماتوس خلق کند که هر یک از سرها نماینده هر یک از گروه اژدهایان بود اما هیچوقت زنده نشد. در ادامه فرقه ی چکش گرگ و میش بدن او را دست آوردند و او را زنده کردند. این موجود به حدی قوی بود که توانست چهار سیمای باقی مانده را به تنهایی شکست دهد و حتی وقتی هم شکست خورد کشته نشد بلکه درون سلولی جادویی زندانی گشت. و به نظرم اگر اکسپنشن بعدی راجب اژدهایان باشد قطعا او را درون بازی خواهیم ید
تصویری از کروماتوس مخلوق نفارین
مادر اونیکسیا و نفارین و همچنین جفت محبوب مرگبال ، سینسترا از دست او حسابی عصبانی و شاکی بود و دیوانه شد. او سپس تخم های اژدهایان Nether را از درون اوت لند دزدید و به گریم باتول آورد و سعی کرد با تکه های باقی مانده اهریمن روان و یک عصای جادویی قدرتمند گروه جدیدی از اژدهایان را برای خودش خلق کند. که تا حدی هم موفق شد و یکی از آنهارا به نخستین اژدهای گرگ و میش(Twilight Dragon) تبدیل کرد که البته آن اژدها سینسترا را هم کشت. او به حدی قدرتمند و بزرگ بود که رونین ، کوریاستراز در کتاب شب اژدها به کمک دیگر یارانشان به زور توانستند او را نابود کنند. و البته این ایده ی اژدهایان گرگ و میش توسط مرگبال به درون ذهن سینسترا رفت.
اژدهای گرگ و میش
آغاز فروپاشی و بازگشت مرگبال !
سالها گذشت و با آمدن اکسپنشن Cataclysm مرگبال نیز بازگشت. او با نابودی مرز بین دنیای عناصر و ازراث باعث ایجاد وقایع طبیعی وحشتناک ، مانند زلزله ، آتش سوزی ، شکافتن زمین ، سیل و سونامی شد. فرقه ی چکش گرگ و میش که به مرگبال و خدایان باستانی خدمت میکردند نیز قیام کردند و بین هورد و اتحاد تفرقه انداختند. در سرزمین Twilight Highlands مرگبال با الکسترازا یک نبرد بسیار جذاب داشتند که در انتها السکترازا شکست خورد و مرگبال نیز زخمی شد. بعدها سیمایان باهم دیدار کردند و کالیگوس در آن زمان سیمای جدید اژدهایان آبی شده بود و ترال هم جای مرگبال را به عنوان محافظ زمین پر کرده بود. قرار بر این شد که آنها به گذشته بروند و اهریمن روان را به دست آوردند چون این تنها راه شکست مرگبال بود.
مبارزه ی مرگبال با دیگر سیمایان
اما برای این کار مانعی وجود داشت و آن هم موروزاند بود. پس ما به آینده و End Time رفتیم زمانی که خدایان باستانی پیروز شده بودند و تمامی موجودات درون ازراث ازبین رفته بودند. آنجا موروزاند را کشتیم و همچنین صحنه ی بسیار جذابی را دیدیم. جایی که مرگبال پس از پیروزی خدایان باستانی دیگر به درد آنها نمیخورد و خدایان با به دست گرفتن کنترل ذهن او او را مجبور کردند که خود را بر روی معبد Wyrmrest به سیخ بکشد و بکشد!
آخرالزمان درون ازراث درصورت پیروزی خدایان باستانی و مرگ مرگبال
پس از آن به ده هزار سال قبل یعنی نبر باستانیان بازگشتیم و نوزدورمو اهریمن روان را بدست آورد(البته پس از نبرد با مرگبال آن به گذشته برگردانده شد) و به سوی نبرد با مرگبال یک بار برای همیشه در رِید Dragon Soul رفتیم. این Raid برای من شخصا از نظر داستانی فوق العاده زیباست و پر از هیجان است. در ابتدا ترال با اهریمن روان به مرگبال صدمه میزند و تکه ای از زره اش را نابود میکند. مرگبال به سمت مرکز ازراث یعنی Maelstrom میگریزد جایی که شکافت رخ داد. سپس ما بر روی کمر او میپریم تا مقداری بیشتر از زره اش را نابود کنیم و ترال بار دیگر با اهریمن روان لیزر بزرگی به مرگبال میزند و او به درون maelstrom میوفتد. در این هنگام که همه فکر میکردند کار مرگبال تمام شده ، خدای باستانی نزاث تمامی قدرتی که میتوانست را به او داد و مرگبال تبدیل به یک هیولای بسیار وحشتناک و کاملا دیوانه شد. ما با او مبارزه کردیم و ترال به کمک تمامی جادوی سیمایان و اهریمن روان یکبار برای همیشه به زندگی مرگبال در همان جایی که به دوستانش در ده هزار سال پیش خیانت کرد پایان داد.
عصر فانی ها
پس از شکست مرگبال ، سیمایان تمامی قدرتی که سالیان بسیار قبل توسط تایتان ها به آنها عطا شد را ازدست دادند و عصر فانی ها آغاز شد. دیگر ما زیاد اژدهایان را پس از اکسپنشن Cataclysm ندیدیم. جز در لژیون که شاهد مرگ ایسرا بودیم.در Battle for Azeroth زمانی که اتحاد و هورد درحال نبرد با یدیگر بودند یکی از تنها اژدهایان سیاه باقی مانده که فاسد نشده بود ، رثیون(Wrathion) درحال گشتن به دنبال مکانی به نام جزیره ی اژدهایان بود. پس از آزادسازی خدای باستانی نزاث او به کمک ما آمد و با طراحی شنلی افسانه ای باعث شد که بر نزاث پیروز شویم و او را شکست دهیم. در شدولندز هم شاهد بازگشت ایسرا بودیم که به تیرانده و سرزمین آردنویلد کمک کرد. اما در آینده چه میتواند رخ دهد؟
همانطور که میدونیم مکانی به نام جزیره ی اژدهایان (Dragon Isles) وجود دارد که اطلاعات زیادی از آن نداریم و سیمایان هم چیزی به ما نمیگویند. اما رثیون فرزند مرگبال ، به دنبال یافتن آن است تا بار دیگر اژدهایان را باهم متحد کند و قدرت را به آنها بازگرداند و البته بتواند گروه اژدهایان سیاه را از نو بسازد. این اتفاق به نظرم در اکسپنشن بعدی رخ خواهد داد و ما به آن سرزمین سفر میکنیم و به رثیون کمک میکنیم. و البته شاید با گروه های جدیدی از اژدهایان رو به رو شدیم.
رثیون فرزند مرگبال ، یکی از معدود اژدهایان سیاه باقی مانده
خب این هم از پایان این مقاله ی طولانی و کامل ! حتما نظرتون رو دراین باره برای ما کامنت کنید و یادتون نره حتما در کانال تلگرام ما به آدرس https://t.me/karazhan_ir عضو بشید و سرور دیسکوردمون هم فراموش نکنید روز معرفی اکسپنشن بعدی یعنی سه شنبه قراره بترکونیم و کلی قرعه کشی خفن داشته باشیم. ادرس سرور دیسکورد ما : https://discord.gg/sv768ZJ